تبلیغات متنی |
|
غدير عيد ولايت. پيام ها. امامت حق. ولايت، شاخصهى نظام
+ نویسنده سیدامین در چهارشنبه 9 مهر 1393 |
"يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لايهدي القوم الكافرين" پيامبر (ص) مامور به ابلاغ آن شد و طي مراسمي، خطبهاي تاريخي و آسماني ايراد نمود و در هواي داغ و سوزان با حضور يكصد و بيست هزار مسلمان و ماندن سه روزه در منطقه غدير و بيعت با علي ابن ابيطالب (ع)، پيامبر (ص) انجام وظيفه رسالت نمود و خداوند دين را تكميل كرد اليوم اكملت لكم دينكم ۳ مائده) نازل شد. در اين خطبه پيامبر (ص) بيش از 40 مرتبه روي اين نكته تاكيد و تصريح دارند كه اي مردم! من علي (ع) را به امامت و ولايت و جانشيني منصوب نكردم، من فقط وظيفه ابلاغ و تبليغ دارم و همانطور كه بعثت نبي و پيامبر (ص) از طرف خداست، نصب امام و خليفه و جانشين هم از طرف خداست. دراين خطبه 10 بار نام ائمه (ع) برده شد. علاوه بر اين، توصيه رسول مكرم اسلام (ص) فليبلغ الحاضر الغائب و الولد الي الولده الي يوم القيامه واجب است هر حاضر (در صحنه غدير و بيعت با علي (ع) اين پيام را به غائبين برساند، پدران به فرزندان تا قيامت، حجت عظيم من كنت مولاه فهذا علي مولاه را بر آنان تمام كنند و اين پيام در طول تاريخ در تمام بلاد منتشر شود. خطبهاي با چنين محتوا، مراسمي با چنين عظمت و انتصابي آسماني و الهي بر عدهاي گران آمد و آن ر ابر نتافتند و به حضور پيامبر (ص) آمدند و مردي از آن ميان و اينگونه سخن گفت: اي محمد! به ما دستور دادي شهادت به يگانگي خداوند بدهيم و اينكه تو فرستاده او هستي. اينگونه عمل كرديم، شهادت داديم كه خدا يگانه و پيامبرش شما هستي. دستور به جهاد دادي، انجام داديم، حج و نماز و روزه و زكات را به دستور شما انجام داديم و پذيرفتيم اما با آنها راضي نشدي تا اينكه اين جوان (اشاره به علي ابن ابيطالب كرد) را به جانشيني خود منصوب نمودي و گفتي "من كنت مولاه فعلي مولاه" آيا اين سخن از ناحيه خودت است يا از طرف خدا؟ پيامبر (ص) فرمود: قسم به خدايي كه معبودي جز او نيست، اين سخن و اين انتصاب از طرف خداوند است. در اينجا اين مرد، نعمان بن حارث فهري (همان مرد سئوالكننده) گفت: "الهم ان كان هذا هوالحق من عندك فامطر علينا حجاره من السماء" خداوندا! اگر اين سخن محمد، حق است و از ناحيه توست سنگي از آسمان بر ما بباران." بلافاصله سنگي از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت. آيات اوليه سوره معارج كه در بر دارنده فضيلت ديگري از اميرالمومنين(ع) است نازل شد سئال سائل بعذاب واقع للكافرين ليس له دافع من الله ذي المعارج (معارج۱تا۳) امام صادق(ع) شان نزول سوره شريفه معارج را همين موضوع بيان ميفرمايد. همين مضمون را بسياري از مفسران اهل سنت نيز نقل نمودهاند. مرحوم علامه اميني صاحب كتاب گرانسنگ الغدير اين شان نزول را از سي نفر از علماي معروف اهل سنت نقل ميكند. با ذكر مدارك و نقل عبارات به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم: 1 - تفسير غريب القرآن، حافظ ابوعبيد هروي 2 - تفسير شفاء الصدور، ابوبكر موصلي سال دهم هجرت بود و پيامبر از آخرين سفر حج خود باز مي گشت، گروه انبوهي که تعدادشان را تا صد و بيست هزار رقم زده اند او را همراهي مي کردند تا اينکه به پهنه بي آبي به نام غدير خم رسيدند. نيمروزهجدهم ذي الحجه بود که ناگهان پيک وحي بر رسول خدا (ص) نازل شد و از جانب خدا پيام آورد که: "اي رسول! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنين نکني رسالت او را ابلاغ نکرده اي و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد کرد" پيامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بيابان بي آب و در زير آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبري از جهاز شتران براي پيامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روي به مردم کردند. ابتدا خدا را سپاس گفت و از بديهاي نفس اماره به او پناه جست و فرمود: اي مردم بزودي من از ميان شما رخت بر مي بندم. آن گاه مي افزايد چه کسي بر مومنين در ارزيابي مصلحت هاو شناخت و تصرف در امور سزاوارتراست؟ همه يک سخن مي گويند خدا و پيامبرداناترند. رسول گرامي مي فرمايد آيا من به شما از خودتان اولي و سزاوارتر نيستم؟ همگان يک صدا جواب مي دهند که چرا چنين است. آن گاه فرمود: من دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم يکي ثقل اکبر که کتاب خداست و ديگري ثقل اصغر که اهل بيت منند. مردم، بر آنان پيشي نگيريد و از آنان عقب نمانيد. آن گاه دست علي (ع) گرفت و بالا برد. سپس فرمود: خداوند مولاي من و من مولاي مومنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. اي مردم هر کس که من مولا و رهبر اويم، علي هم مولا و رهبر اوست. عید ولایت عید امامت است و در واقع باید گفت عید غدیر عید حکومت دینی و سیاست دینی است. ما مسلمانهای معتقد هستیم همان طور که ابلاغ احکام دینی، شرعی و بیان واجبات و محرمات بر پیامبر واجب بود، تعیین تکلیف حکومت اسلامی هم وظیفه دینی پیامبر بود و بلکه این وظیفه از آن وظایف دیگر مهمتر بود. پیام غدیر این است که حکومت در جهانبینی اسلامی یک موضوع دینی و یک امر معنوی و اسلامی است و اگر دقت کنیم تصدیق میکنیم که همین گونه هم باید باشد. غدير؛ بزرگترين عيد الهي روز عيد غديرخم يکي از اعياد بزرگ مسلمانان بويژه شيعيان است، روزي که در حقيقت بايد آن را بزرگترين عيد خدا و زبوني شيطان دانست، چرا که در اين روز خجسته پيوند ميان کفر و نفاق افشا و با صراحت از مقام ناب ولايت دفاع شد. در اهميت اين روز بايد گفت که سابقه غدير و عيد گرفتن اين روز مقدس، به زمان پيامبر اکرم (ص) مي رسد. در دوران ائمه اطهار عليهم السلام نيز اين سنت ديني ادامه داشته و امينان وحي الهي، همچون امام صادق (ع) و امام رضا (ع) آن را آشکار ساخته و يادش را گرامي و زنده نگه ميداشتند. پيش از آنان نيز، امير مؤمنان (ع) احياگر اين عيد بود. رمز عيد بودن غدير نيز، کمال دين و اتمام نعمت در سايه تداوم خط رسالت در شکل و قالب امامت بود. به فرمان پيامبر خدا (ص) مسلمانان مأمور شدند ولايت را به صاحب ولايت تبريک گويند و با آن حضرت بيعت کنند. رسول خدا (ص) نيز بر اين نعمت الهي شادماني کرد و فرمود: «الحمدلله الذي فضلنا علي جميع العالمين.» آيه قرآن که به صراحت، اين روز را روز اکمال دين و خشنودي پروردگار از اين واقعه و تعيين وصي دانسته، رمز ديگري از عيد بودن غدير خم است. فرخندگي اين روز و عظمت اين مراسم و عيد بودن غدير، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. اين نکته را حتي طارق بن شهاب مسيحي که در مجلس عمر بن خطاب حضور داشت، فهميده بود که گفت: اگر اين آيه «اليوم اکملت لکم دينکم…» (مائده / 3) در ميان ما نازل شده بود، روز نزول آيه را عيد مي گرفتيم. هيچ يک از حاضران نيز حرف او را رد نکردند. خود عمر نيز سخني گفت که به نوعي پذيرش حرف او بود. عيد گرفتن غدير : غدير، تنها نه به عنوان روزي تاريخي بلکه به عنوان يک عيد اسلامي مطرح است. عيد بودن آن نيز، مراسم و سنت هاي خاصي را مي طلبد و نه تنها بايد آن را عيد دانست، بلکه بايد آن را عيد گرفت و به شادماني پرداخت و به عنوان تعظيم شعائر ديني، آن را بزرگ داشت و بر شکوه آن افزود، تا ارزش هاي نهفته در اين روز عظيم، همواره زنده بماند و سيره معصومين عليهم السلام احيا شود. همه اين ويژگي ها براي اين روز بزرگ، موقعيتي والا و ارزشمند پديد آورد، آنچنان که رسول خدا (ص) و ائمه هدي (ع) و مؤمناني که پيرو آنان بودند، از موقعيت اين روز شادمان بودند. مقصود ما از عيد گرفتن اين روز نيز همين است. خود حضرت رسول (ص) نيز به اين نکته اشاره و تصريح فرموده است، از جمله در روايتي که مي فرمايد: «روز غدير خم، برترين اعياد امت من است، روزي است که خداي متعال مرا فرمان داد تا برادرم علي بن ابي طالب را به عنوان پرچمي هدايتگر براي امتم تعيين کنم که پس از من به وسيله او راهنمايي شوند، و آن، روزي است که خداوند در آن روز، دين را کامل ساخت و نعمت را بر امتم به کمال و تمام رساند و اسلام را به عنوان دين، برايشان پسنديد.» کلام ديگر پيامبر (ص) که فرموده بود: «به من تهنيت بگوييد، به من تهنيت بگوييد.» نيز نشان دهنده همين عيد بودن روز غدير در کلام حضرت رسول (ص) است. خود اميرالمؤمنين (ع) در ادامه خط پيامبر (ص)، اين روز را عيد گرفت و در سالي که روز جمعه با روز غدير مصادف شده بود، در ضمن خطبه عيد فرمود: «خداوند متعال براي شما مؤمنان، امروز دو عيد بزرگ و شکوهمند را مقارن قرار داده است که کمال هر کدام به ديگري است، تا نيکي و احسان خويش را در باره شما کامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شما را دنباله رو کساني قرار دهد که با نور هدايتش روشنايي گرفته اند و شما را به راه نيکوي خويش ببرد و به نحو کامل از شما پذيرايي کند. پس جمعه را محل گردهمايي شما قرار داده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاک سازد و آلودگي هاي جمعه تا جمعه را بشويد، نيز براي يادآوري مؤمنان و بيان خشيت تقواپيشگان مقرر ساخته است و پاداشي چند برابر پاداش هاي مطيعان در روزهاي ديگر قرار داده و کمال اين عيد، فرمانبرداري از امر الهي و پرهيز از نهي او و گردن نهادن به طاعت اوست.پس توحيد خدا، جز با اعتراف به نبوت پيامبر (ص) پذيرفته نيست و دين، جز با قبول ولايت به امر الهي قبول نمي شود و اسباب طاعت خدا جز با چنگ زدن به دستگيره هاي خدا و اهل ولايت، سامان نمي پذيرد. خداوند در روز غدير، بر پيامبرش چيزي نازل کرد که بيانگر اراده اش در باره خالصان و برگزيدگان است و او را فرمان داد که پيام را ابلاغ کند و از بيماردلان و منافقان هراس نداشته باشد و حفاظت او را عهده دار باشد…» تا آنجا که فرمود: «رحمت خدا برشما باد! پس از پايان اين تجمع، به خانههايتان برگرديد و به خانواده خود، وسعت و گشايش دهيد و به برادران خود نيکي کنيد و خداوند را بر نعمتي که ارزاني تان کرده، سپاس گوييد. با هم باشيد تا خداوند هم متحدتان سازد. به يکديگر نيکي کنيد تا خداوند هم، الفت شما را پايدار کند، از نعمت الهي به يکديگر هديه دهيد، آن گونه که خداوند بر شما منت نهاده و پاداش آن را در اين روز، چندين برابر عيدهاي گذشته و آينده قرار داده است. نيکي در اين روز، ثروت را مي افزايد و عمر را طولاني مي کند. ابراز عاطفه و محبت به هم در اين روز، موجب رحمت و لطف خدا مي شود. تا مي توانيد در اين روز از وجودتان خرج خانواده و برادرانتان کنيد و در برخوردها و ملاقات ها ابراز شادماني و سرور کنيد…» آيين عيد غدير و ائمه اطهار (ع): اهل بيت عليهم السلام، اين روز را شناخته و شناسانده و آن را عيد ناميدند و همه مسلمانان را به عيد گرفتن آن دستور دادند و فضيلت آن روز و ثواب نيکوکاري در آن را بيان کردند. فرات بن احنف مي گويد: به امام صادق (ع) عرض کردم: جانم فدايت! آيا مسلمانان عيدي برتر از عيد فطر و قربان و جمعه و روز عرفه دارند؟ فرمود: آري! با فضيلت ترين، بزرگترين و شريف ترين روز عيد نزد خداوند، روزي است که خدا دين را در آن کامل ساخت و بر پيامبرش محمد (ص) اين آيه را نازل فرمود: «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا.» گفتم: آن کدام روز بود؟ فرمود: هر گاه يکي از پيامبران بني اسرائيل مي خواست جانشين خود را تعيين کند و انجام مي داد، آن روز را عيد قرار مي دادند. آن روز، روزي است که پيامبر اکرم (ص)، علي (ع) را به عنوان هادي امت نصب کرد و اين آيه نازل شد و دين کامل گشت و نعمت خدا بر مؤمنان، تمام شد. گفتم: آن روز، کدام روز از سال است؟ فرمود: روزها جلو و عقب مي افتد، گاهي شنبه است، گاهي يکشنبه، گاهي دوشنبه، تا آخر هفته. گفتم: در آن روز، چه کاري سزاوار است که انجام دهيم؟ فرمود:آن روز، روز عبادت و نماز و شکر و حمد خداوند و شادماني است، به خاطر منتي که خدا بر شما نهاد و ولايت ما را قرار داد. دوست دارم که آن روز را روزه بگيريد.»حسن بن راشد نيز از امام صادق (ع) روايت مي کند که به آن حضرت عرض کردم: جانم فدايت! آيا مسلمانان را جز عيد فطر و قربان، عيدي است؟ فرمود: آري اي حسن! بزرگتر و شريف تر از آن دو. پرسيدم: چه روزي است؟ فرمود: روزي که اميرالمؤمنين (ع) به عنوان نشانه راهنما براي مردم منصوب شد. گفتم: فداي شما! در آن روز چه کاري سزاوار است که انجام دهيم؟ فرمود: روزه مي گيري و بر پيامبر (ص) و دودمانش درود مي فرستي و از آنان که در حقشان ستم کردند، به درگاه خدا تبري مي جويي. همانا پيامبران الهي به اوصياي خويش دستور مي دادند روزي را که جانشين تعيين شده، عيد بگيرند. پرسيدم:پاداش کسي که آن روز را روزه بگيرد چيست؟ فرمود: برابر با روزه شصت ماه است.»فياض بن محمد بن عمر طوسي در سال 259 (در حالي که خودش 90 سال داشت) گفته است که حضرت رضا (ع) را در روز غدير ملاقات کردم، در حالي که در محضر او جمعي از ياران خاص وي بودند و امام (ع) آنان را براي افطار نگاه داشته بود و به خانه هاي آنان نيز طعام و خلعت و هدايا، حتي کفش و انگشتر فرستاده بود و وضع آنان و اطرافيان خود را دگرگون ساخته بود و پيوسته فضيلت و سابقه اين روز بزرگ را ياد مي فرمود. تمامي اين روايات و نقل قول ها در سيره عملي بزرگان شيعه، نشان از اهميت عظمت روز عيد غدير خم دارد. بنابر اين جامعه شيعي بايد با اهتمام ورزيدن به عيد ولايت و رهبري، و تکريم اين حبل المتين استوار شيعه، دين خود را نسبت به بنيادهاي اعتقادي ادا کنند. چرا لقب امام علی(ع) امیرالمومنین نامیده شد؟ اميرالمؤمنين به معناي لغوي آن؛ يعني امير و فرمانده و رهبر مسلمانان.[1] مطابق همين معناي لغوي به پيامبر اسلام(ص) ميتوان اميرمؤمنان؛ يعني رهبر و فرمانده مسلمانان اطلاق نمود. به خلفاي راشدين و خلفاي اموي و عباسي و يا همه كساني كه توسط شورا و اصحاب اهل حل و عقد انتخاب شده اند، اطلاق ميگردد.[2] بر همين اساس است كه خلفاي اسلامي خود را اميرمؤمنان ميخواندند.اما اين كه در روايات عنوان اميرالمؤمنين از القاب خاص علي(ع) شمرده شده است،[3]اميرمؤمنان در اين روايات معناي ويژه اي دارد كه آن معنا متضمن خلافت بلافصل است؛ با توجه به اين معنا تنها شامل امام علي(ع) ميشود، چون جز او كسي لايق اين مقام نيست. ولايت پيامبر(ص) و علي(ع) دو جلوه يك حقيقت مقام ولايت پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع) از زيد بن ارقم، روايت شده كه گفت: چون رسول خدا(ص) از حجه الوداع بازگشت، در مكاني به نام غدير خم فرود آمد. پس از آن فرمودند: من از سوي حق تعالي خوانده شده ام و عن قريب اجابت خواهم كرد. اما در ميان شما دو چيز گران كه يكي از ديگري بزرگ تر است، باقي مي گذارم، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم. بنگريد كه چگونه مرا در رعايت و حرمت آن دو، گرامي مي داريد و سفارش مرا محترم مي شناسيد. بدانيد كه اين دو را از يكديگر جدايي نخواهد بود تا آن هنگام كه در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. پس از آن فرمودند: خداوند عزوجل مولا و سرور من است و صاحب اختيار هر مرد و زن مسلمانم. سپس دست علي(ع) را بگرفت و گفت: هر كس را كه من مولي و سرورم، اين مرد، سرور و مولاي اوست. (مناقب خوارزمي، ص 39) بازگشت امت به جاهليت و ما محمد الا رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علي اعقابكم (آل عمران ۱۴۴) اين امري بود كه از نظر قرآن بسياري خصوصاً كافران در آرزوي آن بودند (آل عمران ۱۴۹) و همواره آرزوي بازگشت به عصر جاهلي را در دل مي پروراندند. خداوند از اين باطن افراد چنين پرده برمي دارد: قد كانت آياتي تتلي عليكم فكنتم علي اعقابكم تنكصون؛ در حقيقت، آيات من بر شما خوانده مي شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مي رفتيد. اين گردش به قهقرا هر چند كه به شكل گردش بر پاشنه كفش و پشت كردن از پيامبر(ص) ظاهر مي شد ولي در نهايت به شكل بازگشت از آموزه هاي قرآني بويژه در حوزه نظام ولايت سياسي بروز و ظهور كرد. ضرورت اعلان رسمي و جهاني ولايت و امامت احاطه تكويني رسول اكرم(ص) بر جان مؤمنان همتائي ابلاغ «ولايت» با ابلاغ «رسالت» سرّ تأكيد اسلام بر كسب معرفت و عقلانيت مقصود شيعه از امامت ائمه آيت الله محمد تقي مصباح يزدي در اين آيه، از بين انبيا به حضرت ابراهيم(ع) و تعدادي از انبياي بني اسرائيل(ع) اشاره شده و مي فرمايد كه اينها امامان هستند و ويژگي آنها اين است كه به حق هدايت مي كنند. علت اين امر را كه داراي اين مقام شده اند دو چيز معرفي مي كند؛ يكي: لمّا صبروا صبر در ارتباط با عمل است؛ يعني آن هدفي را كه در نظر گرفتند در راه آن هدف استقامت و شكيبايي نمودند و مشكلات را تحمل كردند. عامل دوم را «يقين» ذكر مي كند: و كانوا بآياتنا يوقنون. البته همه مؤمنان بايد يقين داشته باشند، ولي از تعبيرات قرآني و روايات استفاده مي شود كه يقين مراتبي دارد. اين گروه از پيامبران مرتبه عالي يقين را داشتند. در مورد حضرت ابراهيم(ع) كه از جمله اين پيامبران است، مي خوانيم: و اذ ابتلي ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ قال انّي جاعلك للنّاس اماماً؛4 و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي بيازمود، و وي آن همه را به انجام رسانيد، [خدا به او ] فرمود: من تو را پيشواي مردم قرار دادم حضرت ابراهيم(ع) بعد از نيل به مقام هاي: نبوت، رسالت و خلّت5 به مقام «امامت» رسيد؛ و آن هنگامي بود كه امتحان هاي الهي در مورد او به حد كمال رسيد و آن حضرت از همه آنها سربلند بيرون آمد. شايد امتحان هاي حضرت ابراهيم(ع) بي نظير بوده و كسي را در تاريخ نداشته باشيم كه اين چنين عجيب مورد آزمايش الهي قرار گرفته باشد. داستان در آتش انداختن حضرت بسيار عجيب است. حضرت ابراهيم(ع) در اين ماجراي بسيار پر مخاطره، به احدي جز خداي متعال تكيه و توجهي نكرد. حضرت را در دريايي از آتش انداخته اند و در شرف سوختن است. جبرئيل(ع) به آن حضرت عرض كرد: هل لك حاجه ؛ آيا حاجتي داري؟ ابراهيم(ع) فرمود: امّا ا ليك فلا و امّا ا لي ربّ العالمين فنعم؛6 اما به تو احتياجي ندارم، ولي به ياري پروردگار آري، نياز دارم! اين صحنه، امتحاني بسيار بزرگ بود تا معلوم شود ابراهيم(ع) در عمل تا چه حد موحّد است و به غير خدا توجه نمي كند. اما بزرگ تر از اين امتحان، داستان ذبح حضرت اسماعيل(ع) است. داستان بسيار عجيبي است. شبيه آن، داستان حضرت سيدالشهدا(ع) در كربلا و شهادت حضرت علي اكبر(ع) است كه البته از جهاتي نيز مي توان داستان كربلا را بالاتر شمرد؛ اما اين كه پدري مأمور شود جواني رعنا و رشيد را با آن همه مقامات عالي، ادب، عرفان و معنويت، به دست خود سر ببرد، هيچ جا چنين چيزي را سراغ نداريم. نسبت به هيچ پيغمبر و امامي، چنين آزمايشي پيش نيامده است. حضرت ابراهيم (ع) از اين امتحان سخت با كمال سربلندي و سرافرازي بيرون آمد. براي بزرگداشت اين امتحان نيز خداي متعال تا روز قيامت به همه حاجيان دستور داده كه بايد در ايام حج در منا قرباني كنند. در هر صورت، بعد از همه اين امتحانات سخت بود كه خداي متعال به حضرت ابراهيم(ع) فرمود: انّي جاعلك للنّاس اماماً؛ اكنون شايسته شدي كه مقام امامت به تو داده شود. امامت مقامي معنوي و بسيار عالي است كه از لحاظ درجه بندي، از مقام نبوت و رسالت بالاتر است. حضرت ابراهيم(ع) اين مقام را براي ذريّه اش نيز درخواست كرد، كه پاسخ آمد:لا ينال عهدي الظّالمين؛7 پيمان من به ستم كاران نمي رسد. يعني در ميان ذريّه ابراهيم كساني به اين مقام خواهند رسيد، كه در زندگي خود مرتكب ظلم نشده باشند. بنابر روايات ما، منظور از اين عده، ائمه اهل بيت(عليهم السلام) هستند. مقصود شيعه از «امامت» در مورد امامان معصوم(عليهم السلام) بر اساس اين معنا، شيعه معتقد است آن بزرگواران كليه مقامات پيامبر(ص) به جز وحي و نبوت را دارا هستند، اطاعتشان بر همه امت واجب و علمشان خدادادي است و داراي مقام عصمت اند. بدين ترتيب در مورد اين دوازده «امام» كه جان |